نفس باباش فاطمهنفس باباش فاطمه، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

سفر كوچولو

عزيز مامان  چند روز پيش همراه بابا جون يكدفعه تصميم گرفتيم بريم شمال يك سفر كوچيك سه نفري وقتي راه افتاديم هوا خيلي خوب بود و شما هم كه حسابي خوشحال ، طي مسير شما كه همش خواب بود تا وقتي كه رسيديم حالا شما سرحال و شنگول و ما خسته راه و آبمون با هم توي يك جوب نمي رفت شما مي خواستي بري لب دريا و ما مي خواستيم استراحت كنم خلاصه قانع شدي بري توي حياط بازي كني تا ما استراحت كنيم و فردا صبح بريم دريا ، صبح روز بعد سرحال و قبراق پاشديم و رفتيم لب ساحل و شما هم كه انقدر بازي كردي و توي آب شنا كردي كه خسته خسته شدي تا امديم خونه و تو مدت اين سه روز انقدر بازي كردي ميوه چيدي و گلها و حياط رو آبدادي كه ديگه دلت نمي يومد بيايي خونه و همش مي گف...
24 خرداد 1391

تابستان

دختر گلم سلام  چند وقتي هست كه وقت نكردم برات بنويسم البته تعطيلات تابستون شروع شده و سرمون حسابي گرمه ، اولش كه دنبال كارهاي مدرسه و ثبت نام شما بوديم و بعدش هم يك سفر كوچولو رفتيم و ديگه وقت نكردم بيام بنويسم البته صبحها هم كه تا ساعت ده ، ده ونيم مي خوابيم به جبران زمان مدرسه كه از شش و نيم بيدار مي شديم و تا صبحانه بخوريم و كارهاي معمولي مون رو بكنيم و شما به بازي ها و كارتونت برسي شده عصري و ديگه حوصله نوشتن نيست (حسابي تنبل شديم ها ) ولي ديگه بايد يك برنامه درست براي خودمون بريزيم تا تابستون مفيدي داشته باشيم البته بابا جون شما رو كلاس زبان و شنا ثبت نام كرده ولي نميدونم چرا هنوز شروع نشده دعا كن كه زودتر شروع بشه تا شما هم س...
24 خرداد 1391

واكسن ورود به مدرسه

  گل دخترم :            برای دختر گلم یه آسمون عشق میارم      برای ناز اون چشاش سخاوت هدیه میارم                یک دل پر امید و مهر ، ترانه ساز غصه ها                               هدیه من به دخترم ، يك دل پاك و باصفا  عزيز مادر ديروز به همراه چند تا از دوستانت رفتيم مركز بهداشت براي زدن واكسن اولش خيلي شجاعانه جلو مي رفتيد و شعر مي خونديد ولي وقتي رسيديم يك كم ترسيده بوديد چون يك دختر كوچولو كه جلو شما بود خيلي گريه كرد و داد زد براي همين شما هم ترسيده بوديد ...
3 خرداد 1391

پايان سال تحصيلي

سلام گل مامان :   بالاخره مدرسه ها تموم شد و تعطيلات چهار ماه شما هم آ غاز شد و ديگه به قول خودت مي توني كلي بخوابي هرچند كه هنوز صبح ها ساعت هشت و نيم بيدار مي شي ، روز قبل از تعطيلاتتون بردنتون پارك بانوان كه چون همراه دوستات بودي خيلي بهت خوش گذشت چون خيلي بازي كردي ، دويدي ، و جيغ زدي تا حدي كه تا سه روز صدات گرفته بود و صورتت آفتاب سوخته شده بود هرچند كه كلي ضد آفتاب زدي ولي باز هم اثر نداشت و موقعه برگشت هم وسايل داخل مدرسه رو تحويل گرفتيد و تمام كارهاي كلاس و برگه قبوليتون رو و عكس فارغ و تحصيليت رو ،قربونت برم انشاالله فارغ تحصيلي از دانشگاهت، حالا ما مونديم و چهار ماه تعطيلات بابا جون كلاس شنا و زبان ثبت نامت كرده ام...
2 خرداد 1391

تولد در مدرسه

گل خندونم سلام:          چه کنم پیشکش مهر خداگونه ی تو؟ هديه ای کو،کجایست،که زیبنده ی توست؟                           هديه ام کن تو به لبخند لطیفت،ای گل                          آرزویم همه تصویر خوش خنده ی توست   چندروز پيش تو مدرسه براي بچه هاي فصل بهار تولد گرفتيم كه شما هم يكي از اون شكوفه ها بودي و انقدر ذوق داشتي كه توي مدرسه مي خواهي تولد بگيري كه حد نداشت و همش به من و بابا مي گفتي : خوشحاليد كه يك دختر هفت ساله داريد من ديگه حسابي بزرگ شدم مي ...
18 ارديبهشت 1391

سفر به قمصر كاشان

اهل کاشانم روزگارم بد نیست تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی مادری دارم بهتراز برگ درخت دوستانی بهتر از آب روان و خدایی که دراین نزدیکی است لای این شب بوها پای آن کاج بلند روی آگاهی آب روی قانون گیاه        سلام گلابتونم : مي دوني زيبا ترين و خوش بو ترين گل ، گل محمديه به خاطر همين ازش گلاب به اين خوش عطري توليد مي شه و ما براي ديدن اين گل زيبا و مراحل تهيه گلاب رفتيم به قمصر كاشون جايي كه مثل يك تيكه از بهشت خداست از زيبايي و خوش عطري واقعا روح آدم تازه ميشه  ما هم همراه خانواده عمه رفتيم به سفر يك روزه كاشان ، اولش رفتيم باغ پرندگان قمصر كه واقعا فوق العاده بود زيبا ترين پرنده ها...
17 ارديبهشت 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد